“کتاب معماری اجزا “جلد دوم
محمدرضا نیکبخت
نباید از نظر دور داشت که آنچه در این کتاب آمده، محصولِ شرایط و اقتضائاتِ کشور در زمانِ تولیدِ اثر بودهاست. امیدوارم که سالهای آتی، تلاشهای تازهای را که در این حوزه تجربه میکنیم، در قالب جلدهای بعدیِ این کتاب منتشر کنیم و در اختیارِ علاقهمندان قرار دهیم
بدونِ تردید، بودهاند کسانی که بدونِ همکاری و همراهیِ صمیمانهی آنها، به ثمر رسیدنِ این کتاب ممکن نبود و من در همینجا، مراتبِ سپاسگزاریام را به ایشان ابراز میکنم. زیرا طراحی و نظارت بر اجرای جزئیاتی که در این کتاب خواهید دید، تنها بخشی از داستانِ انتشار چنین کتابی است. جمعآوری و مرتبکردنِ مستنداتِ این اجزاء که به فراخورِ کارِ حرفهای در دفتر، توسطِ افرادِ متعددی صورت پذیرفته نیز بخشِ دیگری است که نیازمندِ یکِدستکردنِ اطلاعات و رفعِ نواقصِ احتمالیِ آنها برای مفاهمه با مخاطب بودهاست.
پس از گذشتِ هفت سال از چاپِ جلدِ نخستِ این کتاب در سال 1393 و معرفیِ جزئیاتِ هجده بنای طراحیشده توسطِ دفترِ معماری زندیگان، و پیرو اقبالی که به آن شد، در پی آن بودم تا تجربههای پروژههای بعدی را نیز به اشتراک گذارم. امروز که جلدِ دومِ این کتاب منتشر میشود، بااحترام، آنرا به مخاطبانِ فهیمی تقدیم میکنم که با انگیزههای خود موجبِ ادامهی این مسیر برای من شدهاند؛ و بهیقین خود، خالقِ رخدادهای تازهتر و غنیتری خواهند بود.
در حدودِ بیستوچند سال در کنارِ مهندس بهروز احمدی و سپس در دفترِ معماریِ زندیگان، در تلاش بودم تا بختِ جزئیات را برای جدیشدن و نقشآفرینی در معماریِ امروز بیازمایم و آن را بهویژه به معماریِ مسکونی -که با زیستِ مردم در پیوند است- وارد کنم. در این مدت، برخی کاستیها را در این زمینه احساس کرده و دریافتهام که بسنده کردن به آموزههای دانشگاهی کافی نبوده و در مواقعِ بسیاری، گریزی از آزمون و خطا نیست. از اینرو، اشتیاقِ در میانگذاشتنِ این تجربهها با دیگران، قویترین انگیزهای بود که ایدهی نشرِ چنین کتابی را در ذهنم پدید آورد.
در طولِ سالهایی که بهکار حرفهایِ معماری در ایران مشغول بودهام، همواره کنجکاوی دربارهی جزئیاتِ معماری و نقش و جایگاهِ آن با من همراه بودهاست. برای بهخاطر آوردنِ نخستین ردپاهای این کنجکاوی، میتوانم تا روزهای پرفراز و نشیبِ دانشجویی به عقب برگردم؛ زمانی که تمایل به فکرکردن در مقیاسهای خُرد، باعث میشد تا دربارهی تعارضاتِ فنی و هنری در طراحیِ جزئیات، با پرسشهای بیشماری روبهرو شوم. شاید اصلیترین سؤال این بود که چرا علیرغمِ اینکه جزئیات در بنا دیده میشوند و حتی مخاطب، آنها را پررنگتر از حجمِ کلیِ بنا تجربه میکند، ما طراحی را در مرزِ پرداختن به این اجزاء متوقف میکنیم و سرنوشتشان را بهدستِ بایدها و نبایدهای فنی میسپاریم. آیا تعارضی که میانِ مصلحتهای فنی و مصلحتهای زیباییشناختی برقرار است، تعارضی حقیقی است یا کاذب؟ شاید این کنجکاویها زمانی برای من رنگوبویی تازه گرفت که فرصتِ همکاری با مهندس بهروز احمدی فراهم شد؛ ایشان در کنارِ تمامِ چیزهایی که به من آموخت، بابِ تفکر پیرامونِ ملاحظاتِ فنی و دستگاهِ زیباییشناختی بومی را نیز در ذهن من گشود؛ از اینرو، بیتردید این کتاب باید به ایشان پیشکش شود